کد خبر 606574
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۵ - ۰۳:۳۳

آه ما گرفت! و معلوم شد که حرام‌خواری، کار کسانی است که مساحت میز خود را از مساحت کل کشور بزرگ‌تر می‌بینند! کسانی که مردم را نوکر خود می‌بینند! کاسبان اقتصاد! همان کاسبان سیاست! رأی ما چون در بهترین جای شمال شهر زندگی می‌کنیم، باید ضریب پیدا کند! ما دردانه‌های انتخاباتیم! دردانه‌های سیاست! دردانه‌های اقتصاد!

به گزارش مشرق، حسین قدیانی طی یادداشتی در وطن امروز نوشت:
 
مهر 94 در همین روزنامه «وطن‌امروز»، نامه‌ای به حسن روحانی نوشتم حاوی این پیشنهاد کاملا عملیاتی که برای شناخت جماعت کاسب، هم ما منتقدان بیاییم پرده از مال و اموال خود برداریم، هم اعوان و انصار دولت اعتدال. در انتهای آن نامه نوشته بودم؛ «واضح و مبرهن است که عدم پاسخگویی به این پیشنهاد، چه نتیجه‌ای را در اذهان عمومی و افکار آحاد ملت در پی خواهد داشت».
 
رئیس قوه مجریه اما نه تنها وقعی به این پیشنهاد گره‌گشا نداد بلکه باز هم مکرر اصحاب نقد را متهم به کاسبی کرد! خداوند منان لیکن جای حق نشسته و چشم بر آه مظلوم نمی‌بندد.
 
این درست که آن پیشنهاد را بنا به هر دلیل، عملیاتی نکردند اما به شهادت فیش‌های نجومی، اینک همه مردم جماعت کاسب را بخوبی می‌شناسند!
 
این کاسبی خاص، البته خیلی هم به مساله تحریم ربط ندارد! طماع به بیت‌المال، مدیر کیسه‌دوز یا همشهری حرام‌خوار آقایان، تحریم باشیم، کاسبی خودش را می‌کند، تحریم هم نباشیم، هکذا! این جماعت، کاسب همه چیز هستند و کاسب همه وقت! برای این جماعت، آنچه موضوعیت دارد، صفرهای متعدد فیش حقوقی‌شان است!
 
آنی فرض کنید این مردمان دیپلمات، برجامی متضمن لغو واقعی تحریم‌ها آورده بودند! آیا در آن صورت، جمع می‌شد کاسبی این جماعت؟! طرفه حکایت اینجاست؛ چند روز قبل از آن نامه پاییزی، رئیس دستگاه اجرا متأثر از ردای پیروزی توافق برجام، اینگونه فرمودند که «کاسبان تحریم به فکر شغل دیگری باشند!»
 
آن روز، مخاطب این طعنه معلوم بود اما امروز آنچه بر مردم معلوم شده، همانا چهره واقعی جماعت کاسب است! به‌علاوه این هم بر مردم معلوم شده که «کاسبی» کسب‌وکار دائمی جماعتی است که اساسا کار دیگری بلد نیستند! آری! آن مدیر دولتی که شکم‌ سیری‌ناپذیر دارد، در تحریم باشیم، شغلش «کاسبی» است، در برجام یا پسابرجام باشیم، شغلش «کاسبی» است و در هر جا و هر وقتی باشیم، باز هم شغلش «کاسبی» است!
 
مگر ذوالفقار عدالت، جلوی این حرام‌خواران را سد کند و الا این «حقوق»خواران، زالوصفتانی هستند که همیشه و در هر کجا، مکیدن خون پابرهنگان را به خوبی بلدند! جا دارد دوباره بگویم خدا جای حق نشسته!
 
ما آن روزها فقط یک آه کشیدیم و جز آه کشیدن از دست تهمت‌زنندگان، چه کار دیگری از دست اصحاب مظلوم نقد ساخته بود؟! مایی که مدام حواله به محکمه می‌شدیم، چه در چنته داشتیم الا همان آه؟! آه ما اما گرفت، به شهادت همین فیش‌های نجومی! آقایان، منطقی‌ترین و عملیاتی‌ترین پیشنهاد ما من‌باب شناخت جماعت کاسب را وقعی ننهادند اما خدا مگر مرده است؟! از دل اجرایی شدن آن پیشنهاد، مگر چه می‌خواست بیرون بیاید؟! دوستان کدخدا گوش ندادند به پیشنهاد ما، اما خدا بهترش را برای مردم عیان کرد! و رسوای‌شان کرد! و معلوم کرد کاسب کیست!
 
شیربچه‌های فکه و خان‌طومان و مندلی اهل کاسبی نیستند! آه ما گرفت! و معلوم شد که حرام‌خواری، کار کسانی است که مساحت میز خود را از مساحت کل کشور بزرگ‌تر می‌بینند! کسانی که مردم را نوکر خود می‌بینند! کاسبان اقتصاد! همان کاسبان سیاست! رأی ما چون در بهترین جای شمال شهر زندگی می‌کنیم، باید ضریب پیدا کند! ما دردانه‌های انتخاباتیم! دردانه‌های سیاست! دردانه‌های اقتصاد! فیش حقوقی ما چون چنین هستیم، باید چنان باشد! آن پیشنهاد متین و مستدل شنیده نشد اما چه باک که خدا آه ما را دید و شنید! و رسوا کرد، کسانی را که باید رسوا می‌کرد! کار این رسوایی آنقدر بالا گرفته که جسته و گریخته شنیده‌ایم می‌گویند؛ «خوب شد در فلان‌جا یک خبرهایی شد، مردم چند روز موضوع فیش‌ها را فراموش می‌کنند»! مردم اما جماعت کاسب را فراموش نمی‌کنند! این موضوع «موضوع روز» است! و کودتا هم فقط آن نیست که چند تانک و چند نفربر و چند نفر را اجاره کنی، بریزی در خیابان! اینی هم که تو خود را تافته جدابافته از مردم بدانی، آنقدر که صفرهای فیش حقوقی‌ات تمامی نداشته باشد، برای خودش یک پا کودتاست! کودتا علیه عدالت! کودتا علیه معیشت!
 
حق با مردم کرمانشاه است! بیکاری، بیکاری! و این همه فیش نجومی فی‌الواقع یعنی کودتای جماعتی که کارشان کاسبی است علیه این همه جوان بیکار! اگر دیروز آه اصحاب نقد گرفت، فرض است بر حضرات که هر چه زودتر رویه خود را تغییر دهند و الا آه آن جوان بیکار کرمانشاهی هم دامنگیرشان خواهد شد، وقتی که در روزنامه‌ها می‌بیند و می‌خواند فلان مدیر، همشهری آقایان از آب درآمده! جز این، آه دیگری هم هست! برای آنکه سایه شوم جنگ بر سر کشور آوار نشود، شیربچه‌های قاسم سلیمانی در سپاه قدس، مشغول جنگ در دیار غربت و کیلومترها آن‌سوتر از مرز مقدس میهنند، آنوقت آقایان، جلوی چشم دختر 3 ساله شهید خان‌طومان، امن و امان این روزهای ما را گره به زلف برجام می‌زنند! غم هجران و داغ بی‌پدری با این دختر خردسال، آن‌وقت پز امنیتش با این دوستان؟! جلوی جنگ را آن مادری گرفت که ماه‌ها پیش جگرگوشه خود را از زیر قرآن رد کرد و همین امروز پنجشنبه برای چندمین‌بار است که شب جمعه خود را به نجوا کنار مزار پسر شهیدش می‌گذراند! بترسید از آه آن دختر و آه این مادر! برجامی که در تنها هدفش یعنی لغو تحریم‌ها مانده، نمی‌خواهد منت امنیت بر سر ما بگذارد! از بس با کدخدا گشته‌اید، نکند فراموش کرده‌اید خدایی هم هست؟! سر ماجرای فیش‌های نجومی، با شما سخن‌ها گفت! گوش کنید به حرف خدا! سخن به وضوح دارد با شما می‌گوید!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس